موهنداس کرمچند گاندی (Mohandas karamcand Gandhi)، رهبر استقلال هند، اسوهی موفق بشردوستی در جهان معاصر است؛ او کسی است که نوعدوستی در وجودش به اعلاترین شکل ممکن تبلور یافته بود و در همین راستا با امپراتوری عظیم بریتانیا درافتاد؛ در همین راستا بود که به مصاف با نفس و خودی خویش روی نمود، تا فرصت و ظرفیت درونیاش جهت خدمت به بشریت ارتقا یابد و در همین راستا بود که تمامقد در برابر همه قسم ظلم و بیعدالتی و نابرابری ایستاد و در سایهی همین اصل متعالی بود که توانست، ملّت چندصد میلیونی هند را با خود همسو سازد و بدون شلیک گلولهای بر قدرتمندترین امپراتوری زمان فائق آید و مردمش را به استقلال برساند.
از محورهای مهمّ اندیشه و اهتمام مهاتما که ریشه در خصلت نوعدوستی او دارد، التزام شگفت و مادامالعمر او به سه اصل «برابری انسانها»، «آیین خدمت» و «تحمّل رنج» است که جایجای در عرصهی اندیشه و سخنان او خود را مینماید و در این جستار، بهطور مجزا و مختصر به هرکدام از این سه اصل پرداخته شده است.
الف) گاندی و آیین خدمت
نوعدوستی و تلاش در راستای خدمت به دیگران وجه مشخصهی شخصیت و عملکرد مهاتماست که خود او نیز بهحق چنین اعتراف میکند: «تمام اقدامات من از محبّت تغییرناپذیرم به جامعهی بشری ناشی میشود. میان خویشاوندان و بیگانگان، هموطنان و خارجیان، سفیدها و رنگینها، هندوها و هندیان دیگری که اعتقادات دیگر دارند؛ چه مسلمانها، چه پارسیها، چه مسیحیها و چه یهودیها هیچگونه تفاوت و امتیازی نمیشناسم. شاید بتوانمبگویم که قلبم از چنین تشخیصها عاجز و ناتوان بوده است.»(گاندی،۱۳۹٤الف: ٢). او حتّی وطندوستی خود را تابع و نتیجهی بشردوستی خویش میداند: «من از آن جهت وطنم را دوست میدارم که انسان هستم و جامعهی انسانی را دوست میدارم» (همان: ٤) و در جایی دیگر میگوید: «من چنان آزادی برای وطن خود میخواهم که منابع کشور من بتواند، برای سود و آسایش تمام جامعهی بشری مورد استفاده واقع شود.» (همان: ٢٠٩)
یکی از وجوه التزام گاندی به آیین خدمت، اشتیاقی بود که به پرستاری از بیماران-اعمّ از غریبه و آشنا- داشت (گاندی،۱۳۹۳ب: ٢٠٣). در خاطراتش به فردی جذامی برمیخوریم که برای طلب غذا به مهاتما مراجعه میکند، اما این روح بزرگ تنها به اجابت خواستهاش اکتفا نمیکند، او را به خانهی خود میبرد و زخمش را مداوا مینماید و پس از چندروزی او را برای مداوای بیشتر به بیمارستانی که به همّت خود وی برای سرویسدهی به اقشار محروم تأسیس شده بود، میفرستد (همان: ٢٣٣).
یکی از اسناد واقعی زندگی گاندی که چهرهی خدمت بدون چشمداشت و بیغرض و عوض او را بیشتر برای ما روشن میسازد، اقدامش در مسترد نمودن هدایایی بود که به پاس زحمات و خدمات بیشائبهی چندین سالهاش از طرف هندیهای مقیم ناتال به او تقدیم شدهبود، هدایایی از جنس طلا و نقره و جواهر و حتّی الماس. برای او که خود و خانوادهاش یادگرفته بودند که خدمت، پاداشی جز خود ندارد، پذیرش این هدایا هیچ توجیهی نداشت، ازاینرو، بدون معطّلی، تمام این هدایای ذیقیمت را وقف خدمات اجتماعی میکند.(همان: ٢-٢٥١)
یکی دیگر از صحنههای حیرتانگیز حضور مستمر و مؤثر گاندی در عرصهی خدمت، مربوط به ایّام شروع طاعون سیاه در دوران اقامتش در آفریقای جنوبی است که شخصاً به پرستاری از مبتلایان مبادرت میکند.
ایسواران در این خصوص گزارش میدهد، هنگامیکه طاعون سیاه در حلبیآبادهای کثیف هندیان مقیم ژوهانسبورگ فراگیرشدهبود، بیماران و افراد رو به مرگ را برای قرنطینه به ساختمان متروکهای میبردند که یک پرستار قهرمان انگلیسی به تنهایی از آنها مراقبت میکرد. سالها بعد، پرستار تعریف میکرد که در اوج شیوع بیماری، یک شب اندامی کوچک در آستانهی در ظاهر شد. فریاد زدم: برو بیرون، اینجا طاعون است، ولی مرد به آرامی پاسخ داد، مهمّ نیست، آمدهام به شما کمک کنم. پرستار رهبر جامعهی هندیان را شناخت و اجازهی ورود داد. گاندی مستقیماً به بالین بیماران رفت و به روی مرد در حال احتضاری که حشرات صورتش را پوشانده بودند، خم شد و شروع به مراقبت از او کرد و نجواکنان گفت: او برادر من است و تمام شب را همانجا ماند تا اینکه مرد قدری تسکین یافت.» (ایسواران،۱۳۷۹: ۵ – ۳۴)
گاندی که به حرفهی وکالت اشتغال داشت، قسمت اعظم وکالتش مربوط به خدمات اجتماعی و خدمت به مردم بود. او که در این قبیل کارها از هزینهتراشی غیرضروری برای موکلش احتراز مینمود، گاه پیش میآمد که خود تا شاهی آخر، هزینهی محاکمه را میپرداخت و حتی هدیهای هم از موکّلش قبول نمیکرد (گاندی،۱۳۹۳ب: ٣٩١). خدمات خالصانهی گاندی سبب چنان تأثیری در اجتماعش شده بود که اطرافیان و پیروانش نیز به متابعت او هرکجا پیشنهاد خدمتی از سوی او ارائه میشد، بدون تعلّل و چون وچرا به انجام آن مبادرت میکردند (همان: ٣٦٩). این بود که آثار و دستاوردهای ارزشمند آیین خدمت او در تسرّی این خصلتش به دیگران مقرون برکاتی چندین برابر گشت.
آری، گاندی یکی از معدود فرزانگانی است که تمام و کمال، آیین خدمت را برگزید و لحظه لحظهی زندگانیاش را صادقانه به پای آن ریخت. کالینز و لاپیر، نویسندگان آمریکایی کتاب «آزادی در نیمه شب» (داستان استقلال هند)، مینویسند، زمان یکی از وسواسهای گاندی بود؛ او به هر دقیقه و لحظهی آن به چشم موهبتی از جانب خداوند مینگریست که برای خدمت به دیگران به او اعطا میگشت. ازاینرو، اوقاتش را به نحو دقیقی برنامهریزی میکرد.
مهاتما که به انجام بهینهی کارهایش اهتمام فراوانی داشت، برای درست کردن یک کیسهی لجن برای یک جذامی، همان وسواس و دقت را به خرج میداد که برای ملاقات یک نایبالسلطنه. یکی از برنامههای ثابت او در سفر به دهکدههای محروم هندوستان این بود که به همراه ساکنان آن به بازدید از چاههای آبشان میپرداخت و به آنان آموزش میداد، چگونه آب دهکده و خودشان را پاکیزه نگه دارند و مهمتر از آن، بازرسی سرویسهای بهداشتی عمومی و آموزش رعایت بهداشت به آنان بود و چنانچه دهکدهای فاقد اینچنین فضاهایی بود، ساختن آن را به اهالی آنجا آموزش میداد و خود نیز در کندن چاه با آنان همراه میگشت، چون بر این باور بود که عامل اصلی مرگ و میر بالای هندوستان، عدم رعایت بهداشت است. (کالینز و لاپیر،۱۳۶۳: ٤-۵۳)
جنگهای داخلی آفریقای جنوبی از تجربیات ارزندهای بود که گاندی در جریان آن، هنر دشوارْزیستن برای دیگران و فراموش کردن خویش را فرا گرفت و تجربه نمود. درسی که در آینده، آن را در مقیاسی به وسعت کل جهان بهکارگرفت، بهگونهای که در پایان، همهی جهانیان در احساس و باور او اعضای خانوادهاش محسوب میشدند (ایسواران،۱۳۷۹: ۴۳). او خود میگوید، درنتیجهی جستجوی صبورانهی حقیقت «پراکندن نیکویی، رسالت زندگی من شد» (جهانبگلو،١٣٨٢: ۳۱). توصیهاش به پیروان و هموطنانش این است که «عشقورزی و خدمت به همسایه را بدون هیچ انگیزهی مصلحتجویانه و منفعتطلبانهای چنان درپیشگیرید که گویی برای خود چنین میکنید» (کینگ،۱۳۹۴: ۲۶۰).
امکان زیستن برای دیگران و در راستای خدمت به آنان، یکی از دلایل شادمانی گاندی بود. ایسواران مینویسد: «اغلب بهخصوص در اوایل کار، چشمپوشی از وقت و خوشیهای خود به خاطر نیازهای دیگران تلخ و پرزحمت به نظر میرسید، ولی احساس رهایی که متعاقب آن حس میکرد، روحبخش و نشاطآور بود. شادمانی گاندی حدومرز نمیشناخت. به هر سو که رو میکرد، امکان انتخاب بین زندگی برای خود و زندگی به خاطر دیگران را میدید. در اثنای دفاعهای حقوقی پرمشغله هم، وقتی را برای پرستاری داوطلبانه از بیماران کنار میگذاشت» (ایسواران،۱۳۷۹: ۳۹).
مهاتما، خدمت به درماندگان و محرومان را آرزوی قلبی خود عنوان میکند و همین عامل را سبب کشیدهشدن به جمع آنان و آشنایی و یکیشدن با آنان میداند (گاندی،۱۳۹۳ب: ۱۸۲). او که مرد عرصهی عمل است، تنها به آرزو و شعار اخلاقی بسنده نمیکند، بلکه صفحهصفحهی زندگانیاش مملو از شواهدی دالّ بر اهتمام و علاقهی وافر او به خدمت به دیگران است، برای نمونه مهاتما جایی که در زندگینامهاش از تأسیس کنگرهی هندی ناتال، جهت مبارزه با ظلم و استثمار هموطنانش در آفریقای جنوبی میگوید، خاطرهای را نقل میکند که باعث میشود کارگران قراردادی که محرومترین و ضعیفترین اقشار هندی در آفریقای جنوبی بودند و تا آن زمان به کنگره نپیوسته بودند، با آن آشنا شده و به آن اعتماد نمایند. ماجرا از این قرار است که روزی یکی از این کارگران قراردادی تامیل به نام«بالاسوندرام» که اربابش بهشدّت تنبیهش کرده بود، با لباس مندرس و تکّهتکّهشده درحالیکه دو دندان جلویش شکسته و خون از آن جاری بود و مثل سیل اشک میریخت و میلرزید به گاندی مراجعه میکند. مهاتما پس از گوش دادن به سخنان آن مرد و دلجویی از وی، او را برای مداوا نزد پزشک فرستاده و گزارش جراحات او را برای رسیدگی به دادگاه ارجاع میدهد و فرد مذکور از شر ارباب ظالم نجات مییابد. گاندی پس از نقل این ماجرا از اینکه این اقدام او زمینهی آشنایی و دوستی بین او و این قشر بیچاره و فقیر گردیده تا بتواند شریک غم و شادی آنان شود، بسیار اظهار خرسندی میکند و از آن بهعنوان فرصتی در زندگی خویش یاد مینماید. (همان: ٤-١٨٢)
از اقدامات دیگر مهاتما و همراهانش، ایجاد دبستان، اقدام به خدمات بهداشتی و کمکهای دارویی در روستاهاست (همان: ٤٥٣). ایسواران به نقل از گاندی در تبیین آیین خدمت مینویسد: «کسی که خود را وقف خدمت میکند، کوچکترین اندیشهی رفاه خود را به سر راه نمیدهد... تنها چیزی را که شدیداً به آن نیاز دارد، برمیگیرد و باقی را رها میکند. او آرام و از خشم آزاد است... خدمت او به خلق، درست مانند نیکی، پاداشی جز انجام نیکی ندارد و به همان قانع و خشنود است» (ایسواران،۱۳۷۹: ۴۰). با همین باور و اعتقاد راسخ است که میبینیم گاندی پس از دورهای تلاش در راستای هماهنگی زندگی خود با سبک زندگی غرب و مبادرت به آن، با پذیرش آیین خدمت، به همهی آن پشت نمود و زندگیاش را از هر حیث به سمت سادگی کشاند.
یکی دیگر از ابعاد اهتمام فراوان گاندی به خدمت، تلاش طاقتفرسای او در دفاع از حقوق هاریجنها[١] بود که با توجّه به ریشههای عمیق نجسانگاری در سنتهای دیرین آیین هندو، عزم و شهامتی شگفت و حیرتآور میطلبید، امّا مهاتما، این بزرگمرد عرصهی عمل، به انجام آن موفّق گردید.
رهبر هندوستان در جایی که از اهمّیّت و کارکرد ترک خود و تصفیهی درون سخن میگوید، به عنوان یکی از دستاوردهای مهمّ آن از دستیابی به آیین خدمت یاد میکند و مینویسد، وقتی فرد خود را بهکلّی ترک کرد و ناچیز ساخت، بلافاصله خود را در خدمت تمام موجودات زنده خواهد یافت و درنتیجه از زندگی تازهای برخوردار خواهد گشت که هرگز از اهدا کردن خود در راه خدمت به دیگران سیر و خسته نخواهد شد.(گاندی،۱۳۹٤الف: ١١٨)
زندگی در باور گاندی تنها زمانی معنیدار شده و ارزش واقعی خود را بازخواهد یافت که وقف خدمت به دیگران شود، بر این اساس، توصیه میکند: «خوردن و آشامیدن و خفتن و برخاستن ما باید فقط به خاطر خدمت باشد. چنین طرز فکری موجب شادمانی واقعی میشود و این احساس سعادتانگیز را به وجود میآورد که زندگی و عمر معنی و مفهومی دارد و عبث و بیهوده نیست.» (همان: ١٢٢)
در باور او اخلاقیترین خصلت آدمی خدمت به دیگران است، با این وصف، بهصراحت اعلام میدارد: «عالیترین قانون اخلاقی این است که ما باید پیوسته برای خدمت به خلق و به جامعهی بشری کار کنیم.»(همان: ١٢٩) او که جایگاه خدا را نه در زمین و نه در آسمانها، بلکه در درون آدمی میداند، سعی دارد از طریق خدمت به نوع بشر به دیدار خداوند نایل گردد.(گاندی،۱۳۹٤ب: ١٣٤) و در جایی دیگر در تعریف مذهب چنین مینویسد: «مذهب، یعنی خدمت به ناتوانان و درماندگان. خدا خود را در لباس بیچارگان و مبتلایان بر ما ظاهر میسازد.» (همان: ١٠٦)
او در کتاب «نیایش» نیز داعیه و انگیزهی ورودش به عالم سیاست را خدمت به دیگران عنوان میدارد: «از آنجاییکه میدانم خدا اغلب در ضعیفترین و حقیرترین مخلوقاتش یافت میشود و نه در مخلوقات قدرتمند و گردنفرازش، تلاش میکنم خود را به موقعیت چنین افرادی برسانم و برای چنین کاری چارهای جز خدمت به آنها نمیبینم و چون جز با ورود به وادی سیاست انجام چنین خدمتی از من ساخته نیست، پس به سیاست روی آوردهام» (گاندی،۱۳۹٣الف: ١٢).
او در مورد نیایش هم که از اصول و پایبندیهای جدّی زندگیاش است، معتقد است: «نیایش تجلّی خود را در خدمت به درماندگان مییابد... هیچ عبادتی خالصتر و به درگاه خدا مقبولتر از خدمت خالصانه به فقرا نیست» (همان: ١٣٤).
ب) گاندی و رنج
تحمّل رنج یکی از اصول مرتبط با نوعدوستی است که مهاتما در زندگی بسیار به آن تقیّد دارد. در اهمیت «رنج» در دیدگاه مهاتما همین بس که بدون آن هرگز تحقق نهضت ساتیاگراها (جستجوی حقیقت) و آهیمسا (عدمخشونت) که محوریترین اندیشههای اوست، ممکن نبود. به دلیل درک اهمیت و نقش سازندهی رنج است که او «برد تحمّل رنجکشیدن را تا میدان عمل سیاسی تودهها گسترش میدهد.» (کیا،۱۳۷۲: ١٢٦) چه، بر این باور است که بهدستآوردن آزادی، بدون تحمّل رنج ممکن نیست.(گاندی،۱۳۹٤الف: ٢٥٩) در نگاه او، تحمّل داوطلبانهی رنج، سلاح نیرومند نهضت ساتیاگراهاست.(کینگ،۱۳۹۴: ۲۷۵)
رنج از چنان جایگاه و نقشی در اندیشه و زندگی مهاتما برخوردار است که او حتّی به عنوان مجازات خطاکاران، با تحمیل رنج بر خود، سعی میکرد، آنان را متوجّه شدت ناراحتی خود و عمق سقوطشان نماید که بخش وسیعی از روزههای گاندی به همین منظور صورت مییابد. او دربارهی کارکرد رنج و فلسفهی آن مینویسد: «سختترین دلها و ناهنجارترین نادانی باید در برابر طلوع خورشید رنجکشیدن عاری از خشم و عاری از بدخواهی ناپدیدگردد.... رنجکشیدن راستین، خودی نمیشناسد و هرگز حساب نمیکند. شادیای میآفریند خاص خود که از همهی شادیها فراتر میرود.... آنچه نزد مردم اهمّیّت حیاتی دارد، با عقلِ تنها قابل حصول نیست، بلکه باید با رنج بهدستآید. رنجکشیدن قانون خاصّ موجودات انسانی است، جنگ، قانون جنگل است، امّا برای تغییر حریف و بازکردن گوشهایش که به ندای خرد بسته است، رنجکشیدن به مراتب از قانون جنگل نیرومندتر است.» (کیا،۱۳۷۲: ۱۷۷)
گاندی با تمام باوری که به تحمّل رنج دارد، برای آن حد و حدودی قایل است، هرچند در این زمینه نظرش را به اختصار مطرح میکند و توضیح کافی نمیدهد. او مینویسد: «تحمّل رنج حدودی مشخص دارد. تحمّل رنج میتواند خردمندانه و ابلهانه باشد و موقعی که از حد مشخص خود گذشت، نه فقط عاقلانه نیست، بلکه منتهای جنون خواهد بود.»(گاندی،۱۳۹٤الف: ٣٠١) هرچند در جایی دیگر، نظری متفاوت ارائه میدهد و میگوید: «برای یک ساتیاگراهی[٢] هیچ محدودهی زمانی و نیز هیچ محدودیتی در قابلیت تحمّل رنج وجود ندارد، از اینرو، واژهی شکست در قاموس ساتیاگراهی بیمعنی است.» (ایسواران،۱۳۷۹: ۸۳).
در مجموع با مطالعهی زندگی فردی و اجتماعی مهاتما و موفقیتهایی که سراسر حیات، او را احاطه کردهاند، همهجا ردپای رنج و استقبال از آن، به وضوح هویداست، لذا به باور نویسنده، یکی از عمدهدلایلی که موهنداس کرمچند گاندی را بهتدریج آمادهی تبدیل شدن به مهاتمای مصلح و رهبر نمود و ارادهاش را به نحو حیرتانگیزی نیرومند گرداند، همین باور به رنج و استقبال خردمندانه از آن است.
ج) گاندی و برابری انسانها
مصلح بزرگ شبهقاره که تمام زندگانیاش را وقف مبارزه برضدّ بیعدالتی و نابرابری و تبعیض نموده بود، برای ملموس نمودن قبح این رذیلت اخلاقی و رفتاری، یکی از واقعیّتهای عینی جامعهی خویش را فرا یاد میآورد و میگوید، اینکه در آفریقای جنوبی، تمام هندیان را با اصطلاح تحقیرآمیز «عمله» و «کولی» خطاب میکنند، یک دلیل منطقی و طبیعی آن، بازخورد قانون مکافات عمل در هستی و پیامد ظلم هندیان به بخش عظیمی از هموطنان خودشان است که تحت عنوان نجس، مطرود و غیرقابل لمس، ظالمانه با آنان رفتار میکنند.(گاندی،١٣٩٣ب: ٣١٩)
گاندی که همهی بشریّت را شریک در روحی واحد میدید، نسبت به همنوعان ظالم و استثمارگر خویش نیز بیتفاوت نبود، حتی آنان را بیشتر از افراد تحت ستم و رنجدیده، مستحق دلسوزی و دستگیری مییافت و برای رهایی آنان از چنگال این بیماری اخلاقی، رودرروی آنان قرار میگرفت: «من از تنزّل انسان تا حد ددان بیشتر واهمه دارم و علیهاش مبارزه میکنم، تا التیام رنجهای مردم. کسانی که خود را داوطلبانه در معرض آزمونهای طولانی قرار میدهند، هم خود سربلند و ارجمند میگردند و هم شأن و منزلت انسان را ارتقا میدهند، به عکس آنان که برای نیل به مقصود، با استفاده از هر وسیلهای خود را به پستی میکشند، یا به خود حق میدهند مردم دیگر یا افراد ضعیفتر را استثمار کنند، نه فقط خود که همهی بشریت را تنزّل میدهند.» (کیا،١٣٧٢: ۲۵)
گاندی در باور به لزوم برابری انسانها تا جایی پیش رفته است که معتقد است انسان تنها باید آرزوی داشتن چیزی را داشته باشد یا مالک چیزی باشد که دیگران هم به آن دسترسی داشته باشند.(گاندی،۱۳۹۳ب: ۲۴۷) حسّ همدردی مهاتما با طبقهی مطرودین، محرومترین و رنجکشیدهترین طبقهی جامعهی هند، بهحدی بود که آرزو میکرد، اگر قرار شود، دوباره به دنیا بیاید، یکی از آنها باشد تا بتواند در رنجها، غمها و اهانتهایی که به آنان وارد میشود، سهیم گردد و زندگیاش را وقف نجات خود و آنان از این تیرهروزی جانکاه نماید.(گاندی،۱۳۹۴الف: ۹۴)
حفظ کرامت انسان، با تأکید بر اصل برابری و رفع تبعیض در بینش گاندی، واجد چنان جایگاهی است که یکی از عمدهترین دلایل مخالفت او با ماشینیسم و تمدّن جدید نیز به همین مسأله برمیگردد. کینگ در این راستا مینویسد، در جریان یکی از سفرهای گاندی به انگلستان، یک خبرنگار آمریکایی پس از طرح پرسشهایی حسابشده، از او میپرسد، پس شما فقط زمانی با ماشینیسم مخالفاید که تولید و توزیع را در دست عدّهای معدود متمرکز سازد؟ گاندی در پاسخ میگوید، همینطور است. من از انحصار و برتری متنفّرم. آنچه تودهها قادر به داشتنش نیستند، برای من نیز حرام است. همین (کینگ،۱۳۹۴: ۲۵۱). در دیدگاه متعالی او همهی انسانها اعضای خانوادهی بزرگ بشریت هستند، به همین دلیل هیچگونه خط تمایزی را بین انسانها نمیپذیرفت(همان: ۲٨٠) و در مذمّت از ظلم و استثمار دیگران میگفت: «ما خواهان آزادی کشور خود هستیم، ولی آزادی کشورمان را به بهای استثمار یا تحقیر دیگر کشورها نمیخواهیم. اگر آزادی هند به معنای اضمحلال انگلستان یا نابودی انگلیسیهاست، من آن را نمیخواهم. من برای کشورم چنان آزادیای میخواهم که دیگر کشورها، چیزی از کشور آزاد من بیاموزند و منابع کشورم در جهت خیر و صلاح بشریت مورد استفاده قرارگیرد (همان: ۲٨۱).
گاندی میگوید: «من در زندگی خود همچنان که میان پیروان مذاهب مختلف در هند فرقی نمیگذارم، میان نژادهای مختلف هم اختلافی نمیشناسم. در نظر من، یک انسان یک انسان است، زیرا یک انسان میباشد.» (همان: ۱۶۶) با این وصف، نابرابری و تبعیض غیرانسانی و غیرعقلانی جامعهی هندو را در ارتباط با مطرودین، یا همان پاریاها، لکهی ننگی آشکار و مشمئزکننده بر آیین خود، هندوئیسم، میدید، چراکه این سنّت مذموم، در باور او، هم در تعارض و تقابل با نوعدوستی و کرامت انسانی بود و هم مانع تحقّق اندیشههای عدمخشونت و مهرورزی و برابری و آرمان وی در تحقق هندی یکپارچه و منسجم. از همینرو، بهطور جدّی و مصرّانه کمر به مبارزه با آن بست و در این راه در سپتامبر ۱۹۲۳ آنگاه که به اتّهام آشوبگری در زندان مرکزی «یراودا» به سر میبرد، به روزهی تا دم مرگ متوسّل گردید. او که از معتقدان جدّی نظریهی وحدت هستی و اتّحاد ارواح است، مبارزه برضدّ نجسانگاری را مبارزه علیه ناپاکی و پلشتی در بشریت و جهان هستی میدید و آن را تنها از راه تحوّل فکری و قلبی هموطنانش ممکن و میسّر میدانست.
روزهی او چنان تحوّل بیسابقهای در جامعهی هند ایجاد نمود که برای نخستین بار در تاریخ این کشور، درهای معابد را به روی مطرودین گشود و به آنان اجازه داد به معابر سایر هندوها قدم بگذارند. از طرف آنان لمس شوند و با آنان همسفره گردند.(مهتا،۱۳۶۳: ۲۱۲) او در یانگ ایندیا (هند جوان) شایعهی حکومت اکثریت را در نظریهی سواراج[٣] خویش- که آن را مغایر عدالت و برابری میبیند- رد مینماید و سواراج هندی مدنظر خود را مبتنی بر حکومت همهی مردم عنوان میکند.(کیا،۱۳۷۲: ۱۳۴)
نه تنها زندگی گاندی که مرگ این رهبر فرزانه هم سند آشکار نوعدوستی اوست؛ او که مصرّانه سرگرم دفاع از حقوق مسلمانان شبهقاره در جریان استقلال پاکستان بود، قربانی حقد و کینهی هندوی متعصّبی گردید که اصول انسانی و اخلاقی مورد اهتمام مهاتما را در زمینهی برابری انسانها و مهرورزی به آنان، لکّهی ننگی بر آیین هندو و سبب تضعیف آن میدید، از اینرو وقتی خبر تأسّفانگیز قتل مهاتما به سازمان ملل رسید، پرچم همهی ملّتها را به نشانهی سوگواری بر کسی به حالت نیمهافراشته درآوردند که شهروندی ساده امّا حواری واقعی بشردوستی بود و وجود سراسر مهرش را بر سر آن گذاشت.
پانوشتها:
[١] هاریجن به معنی فرزند خدا، لقبی است که گاندی برای دلجویی از طبقۀ پاریا (نجس، بر اساس نظام کاستی آیین هندو)، به افراد این طبقه داده بود. البته تعبیر فرزند خدا در تلقّی گاندی از سر اعتقاد به پیوند خونی و نسبی بین خداوند و این افراد نیست، بلکه او صرفاً به دلیل احیا و حفظ کرامت آنان از این تعبیر استفاده میکند.
[٢] جویندهی حقیقت
[٣] به معنی استقلال
منابع و مآخذ
- جهانبگلو، رامین. (۱۳۷۲). «کنونی بودن گاندی» در مهاتما گاندی در جستجوی حقیقت، ترجمه و تدوین خجسته کیا. تهران: مرکز. چاپ اول.
- ایسواران، اکنات. (١٣٧٩). راه عشق. ترجمهی شهرام نقش تبریزی. تهران: ققنوس.
- کالینز، لاری و لاپیر، دومیتیک. (١٣٦٣). آزادی در نیمه شب(داستان استقلال هند). ترجمهی پروانه ستاری. تهران: نشر نو. چاپ اول
- کریشنان، رادها. (۱۳۷۲). «مهاتما گاندی» در مهاتما گاندی در جستجوی حقیقت، ترجمه و تدوین خجسته کیا. تهران: مرکز. چاپ اول.
- کینگ، مری. (١٣٩٤). مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ: قدرت مبارزهی عاری از خشونت. ترجمهی شهرام نقش تبریزی. تهران: نشر نی. چاپ دوم.
- گاندی، مهاتما. (١٣٩٣الف). نیایش. ترجمهی شهرام نقش تبریزی. تهران: نشر نی. چاپ نهم.
- ........................ (١٣٩٣ب). داستان تجربههای من با راستی. ترجمهی مسعود برزین، تهران: نشر ثالث. چاپ دوم.
- ....................... (١٣٩٤الف). همهی مردم برادرند. ترجمهی محمود تفضلی. تهران: امیر کبیر. چاپ سیزدهم.
- ....................... (١٣٩٤ب). خدا، آنگونه که من میفهمم. ترجمهی شهرام نقش تبریزی. تهران: نشر نی. چاپ دوم.
نظرات